روز خوب در پارک
چند وقت پیش که هوا خوب شده بود، من و مامان و بابام با هم رفتیم پارک! جای شما خالی! من حسابی کیف کردم! یهو بابام تصمیم گرفت باهام عکس بگیره! ولی من دلم می خواست بازی کنم! سعی کردم تا از دستش فرار کنم! اینطوری! آخرش هم موفق شدم! تا تونستم دویدم تا از دستش راحت شم! آخرش هم دویدم و دویدم تا به مامان رسیدم! مامان هم سریع ازم عکس گرفت! لامصب همه در کمین من نشستن! هر طرف می چرخم یه دوربین هست! ولی جاتون خالی! خیلی خوش گذشت! دلم می خواد همیشه برم پارک! اصلا میخوابم برم تو پارک زندگی کنم! اشکالی داره؟!!! ...
نویسنده :
سمانه
16:24